پرنسس تاریکی
خوشبختی همان لحظه ایست که احساس می کنی خدا کنارت نشسته و تو به احترامش از گناه فاصله می گیری.
یادت باشد دیگر یادت نیستم
نظرات شما عزیزان:
گاهی دست "خود" را می گیرم ...می برم هوا خوری ...
"یاد"تو هم که همه جا با من است ...
"تنهایی" هم که پابه پایم می رود ...
می بینی ...؟
وقتی که نیستی هم جمعمان جمع است ...
چند ساعتی با هم بودیم
من به تو نگاه میکردم…
و…تو به ساعتت
تو قرار داشتی و من بی قراری…